علمی
علمی فرهنگی هنری و ...
درباره وبلاگ


تشکر می کنم که به وبلاگ علمی خودتون سر زدید با گذاشتن نظر ما را در ساخت بهتر وبلاگ یاری کنید.
آخرین مطالب
نويسندگان
برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

تاریخچه تلگراف و تلفن

-------------------------------------------

در دنياي قديم و در كشورهاي باستاني مانند ايران به وسيله افروختن آتش در قله كوه ها و جاهاي بلند از نقاط دور به عامت مي دادند و از خبرهاي آگاه مي شدند ؛ در زمان سلاطين هخامنشي اين كار معمول بود و نگهباني در پست هاي خود مراقب بودند . پادشاهان از خبرهاي مهم و پيش آمدهاي غير منتظره آگاه مي شدند و دستور و دستور اقدام فوري و مقتضي صادر مي كردند .
يوناني ها و رومي هاي قديم نيز همين روش را به كار مي بردند . بوميان سرخپوست امريكا به وسيله دود به هم علامت مي دادند .و سياهان افريقايي از صداي نوعي طبل ( تام تام ) براي مخابرات استفاده مي كردند . اينها همه مقدمات تلگراف هوايي است كه توسط كلدشاب اختراع شد و نخستين بار در سال 1794 براي اعلام خبر فتحي به موقع عمل گذاشته شد .
اما الكتريسيته طريقه اي براي انتقال علامات بدست داد كه مطمئن تر ؛ كاملتر و انعطاف پذيرتر بود . ابتدا كوك سپس ويتستن در 1840 به وسيله الكتريسيته مغناطيسي جريانهايي فرستادند اما يك نفر نقاش موسوم به سامويل مورس از 1832 به اين فكر افتاد كه علامات را براي هميشه در مجموعه اي ثبت كند اين مجموعه شامل تركيبي ساده از خط و نقطه است كه نماينده حروف الفباست و با فرستادن جريان هاي كوتاه يا بلند خط و نقطه ها يعني حروف را انتقال مي دهند . اين روش امروز جهاني و بين المللي گرديده است .
تلگراف همواره رو به تكامل رفته و بودو موفق گرديد علامات را بطور خود كار چاب كند .
در 1854 بورسل ارتعاشات صوتي انسان را در هوا تبديل به امواج الكتريكي كرد و پايه اختراع تلفن را كار گذاشت اما گراهام بل است كه با ساختن غشاء يا پرده ناقل ، افتخار اين اختراع را به دست آورد.
از هنگامي كه تلگراف و تلفن اختراع شد ، نويد اختراع ديگري را نيز مي دادند كه عبارت از بلينوگرافي ( انتقال تصاوير ) و راديو و تلويزيون بود چنانچه بعد خواهيم  ديد .

 

 

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

گروه متحرک سازی ایرانیان

 

نمونه از کار این گروه  

nymr0vvxa5fq5c5um1u.gif

 برای اطلاعات بیشتر به ادامه مطلب بروید

 

 



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

تصاویر خنده دار از حیوانات

تصاویر خنده دار از حیوانات

تصاویر خنده دار از حیوانات



تصاویر خنده دار از حیوانات

تصاویر خنده دار از حیوانات

تصاویر خنده دار از حیوانات

تصاویر خنده دار از حیوانات

تصاویر خنده دار از حیوانات

تصاویر خنده دار از حیوانات

 

 

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

عکس های جالب و دیدنیعکس های جالب و دیدنی از گربه هاعکس های جالب و دیدنی از گربه هاعکس های جالب و دیدنی از گربه هاعکس های جالب و دیدنی از گربه ها

عکس های جالب و دیدنیعکس های جالب و دیدنیتصویر غذا دادن انسان به کوسه نهنگ

عکس حیوانات چاق

حیوانات چاق و چله

حیوانات چاق و چله

حیوانات چاق و چلهحیوانات چاق و چلهحیوانات چاق و چلهحیوانات چاق و چلهحیوانات چاق و چلهحیوانات چاق و چله

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

عکس های جالب و دیدنیعکس های جالب و دیدنی از گربه هاعکس های جالب و دیدنی از گربه هاعکس های جالب و دیدنی از گربه هاعکس های جالب و دیدنی از گربه ها

عکس های جالب و دیدنیعکس های جالب و دیدنیتصویر غذا دادن انسان به کوسه نهنگ

عکس حیوانات چاق

حیوانات چاق و چله

حیوانات چاق و چله

حیوانات چاق و چلهحیوانات چاق و چلهحیوانات چاق و چلهحیوانات چاق و چلهحیوانات چاق و چلهحیوانات چاق و چله

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

به وبلاگ دیگر مانیز سر بزنید mtblog.loxblog.com با تشکر

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

عکس های جالب و دیدنی از گربه هاعکس های جالب و دیدنی از گربه هاعکس های جالب و دیدنی از گربه هاعکس های جالب و دیدنی از گربه ها

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

شما عزیزان می توانید بانوشتن  در خواست نامه و ایمیل خود در قسمت نظرات تقاضا تبلیغات در این وبلاگ را کنید و پس یک روز جواب ان را دریافت نمایید.

توجه:لطفا برای پاسخ ایمیل خود را بنویسید.

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

برای دیدن نقشه استان خراسان رضوی بر روی ادامه مطلب کلیک کنید



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

کاف کنایه از کربلا،ها اشاره به شهادت امام حسین(ع)،یاء اشاره به یزید ملعون که بر امام حسین(ع) ظلم نموده، عین اشاره به عطش و تشنگی امام حسین(ع)ویاران عزیزش و صاداشاره به صبر آن حضرت در مقابل مصائب و شدائد است.

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

زندگی نامه حافظ شیرازی

حافظ را نمي توان از سنخ شاعران تک بعدي و تک ساحتي محسوب و تفکر شاعرانه اش را تنها به يک وجه خالص تفسير و تاويل کرد.

شعر حافظ داراي ابعاد گوناگون و متنوع سرشار از راز و رمز و پرسش از حقيقت هستي است.

زندگی.
.

خواجه شمس الدین محمدبن محمد حافظ شیرازی، از بزرگترین شاعران نغزگوی ادبیات فارسی است. حافظ در اوایل قرن هشتم ه‍.ق- حدود سال 727- در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش بهاءالدین، بازرگان و مادرش اهل كازرون بود. پس از مرگ پدر، شمس الدین كوچك نزد مادرش ماند و در سنین نوجوانی به شغل نانوایی پرداخت. در همین دوران به كسب علم و دانش علاقه مند شد و به درس و مدرسه پرداخت. بعد از تحصیل علوم، زندگی او تغییر كرد و در جرگه طالبان علم درآمد و مجالس درس علمای بزرگ شیراز را درس كرد. او به تحقیق و مطالعه كتابهای بزرگان آن روزگار- از قبیل كشاف زمخشری، مطالع الانظار قاضی بیضاوی و مفتاح العلوم سكاكی و امثال آنها- پرداخت. همچنین در مجالس درس قوام الدین ابوالبقاء عبدالله بن محمود بن حسن اصفهانی شیرازی نیز حضور داشت.


بعد از آن زندگانی حافظ تغییر کرد و او در جرگه طالبان علم درآمد و مجلس‌های درس عالمان و ادیبان زمان را در شیراز درک‌کرد و به تتبع و تفحص و تحقیق در کتاب‌های مهم دینی و ادبی از قبیل کشّاف زمخشری و مطالع‌الانظار قاضی بیضاوی و مفتاح‌العلوم سکاکی و امثال آنها پرداخت و محمد گلندام، معاصر وی همان کسی که دیوان حافظ را جمع‌آوری کرده، او را چندین‌بار در مجلس درس قوام‌الدین ابوالبقاء عبدالله بن محمودبن حسن اصفهانی شیرازی (772م ه) مشهور به ”ابن‌الفقیه نجم“ عالم و فقیه بزرگ عهد خود دیده و غزل‌های او را در همان محفل علم و ادب شنیده‌است.

چنانکه از سخن محمد گلندام برمی‌آید حافظ در دو رشته از دانش‌های زمان خود یعنی علوم شرعی و علوم ادبی مشغول تحقیق و تتبع بود و چون استاد او قوام‌الدین خود عالم به قراآت سبع بود طبعاً حافظ نیز در خدمت او به حفظ قرآن با توجه به قرائت‌های چهارده‌گانه (از شواذ و غیر آن) ممارست می‌کرد و خود در شعرهای خویش چندین بار بدین اشتغال مداوم به کلام‌الله اشاره نموده است و به تصریح تذکره‌نویسان اتخاذ تخلص ”حافظ“ نیز از همین اشتغال نشأت کرده است. اما تفحص در آثار آن دوره و دقت در حرفه و پیشه کسانی که لقب ”حافظ“ داشته‌اند نگارنده را بر آن می‌دارد که تخلص ”حافظ“ را به سبب خوش‌آوازی و احیاناً غزل‌خوانی او بداند.


شیراز در دوره کودکی و نوجوانی حافظ اگرچه وضع سیاسی آرام و ثابتی نداشت اما یکی از مراکز بزرگ علمی و ادبی ایران و جهان اسلام بشمار می‌آمدد و این نعمت، از تدبیر اتابکان سلغری فارس، برای شهر سعدی و حافظ فراهم آمده بود. حافظ در چنین محیطی که هنوز انجمنگاه دانشوران و سخنوران و عارفان و شاعران بزرگ بود، پرورش علمی و ادبی می‌یافت.

حافظ از میان امیران عهد خود چند تن را در شعرهایش ستوده و یا به معاشرت و درک صحبت آنها اشاره کرده است مانند ابواسحق اینجو (مقتول به سال 758 ه) و شاه شجاع (م 786 ه) و شاه منصور (م 795 ه) و در همان حال با پادشاهان ایلخانی (جلایریان) که در بغداد حکومت داشتند نیز مرتبط بود و از آن میان سلطان احمدبن شیخ اویس (784-813 ه) را مدح‌کرد. از میان رجال شیراز، از حاجی قوام‌الدین حسن تمغاجی (م 754 ه) در شعرهای خود یادکرده و یک‌جا هم از سلطان غیاث‌الدین‌بن‌سلطان‌سکندر فرمانروای بنگال که در سال 768 بر تخت سلطنت بنگال جلوس کرده‌بود یادنموده‌است.


هنگامی که شهرت شاعرنوازی سلطان محمود دکنی (780-799 ه) و وزیرش میر فیض‌الله انجو به فارس رسید حافظ راغب دیدار دکن گشت و چون پادشاه به منی هند و وزیر او را مشتاق سفر خود به دکن یافت از شیراز به ”هرموز“ رفت و در کشتی محمود شاهی که از دکن آمده بود نشست اما پیش از روانه شدن کشتی باد مخالف وزیدن گرفت و شاعر کشتی را -ظاهراً به قصد وداع با بعضی از دوستان در ساحل هرمز، اما در واقع از بیم مخاطرات سفر دریا - ترک گفت و این غزل را به میر فیض‌الله انجو فرستاد و خود به شیراز رفت:
دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی‌ارزد به می‌‌بفروش دلق ما کزین به‌تر نمی‌ارزد...


یکبار نیز حافظ از شیراز به یزد که دردست شعبه‌ای از شاهزادگان آل‌مظفر بود رفت ولی خیلی زود از اقامت در ”زندان سکندر“ خسته شد و در غزلی بازگشت خود را به فارس بدین‌گونه آرزو کرد:
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تاملک سلیمان بروم


درباره عشق او به دختری ”شاخ‌نبات“ نام، افسانه‌هائی رایج است و بنابر همان داستان‌ها حافظ به وصال این دختر نرسید .
 

 

 

 

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

زندگی نامه خواجه نصیرالدین طوسی

محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیر الدین طوسی در تاریخ ۱۵ جمادی الاول سال ۵۹۸ هجری قمری در طوس ولادت یافته است. او به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حكمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید. طوسی یکی از سرشناس ترین و با نفوذترین چهره های تاریخ اسلامی است.

علوم دینی و علوم عملی را زیر نظر پدرش و منطق و حكمت را نزد خالویش بابا افضل ایوبی كاشانی آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رسانید و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت. خواجه نصیر الدین طوسی را دسته ای از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهی او را عقل حادی عشر (یازدهم) نام نهاده اند. علامه حلی كه یكی از شاگردان خواجه نصیر الدین طوسی می باشد درباره استادش چنین می نویسد: خواجه نصیر الدین طوسی افضل عصر ما بود و از علوم عقلیه و نقلیه مصنفات بسیار داشت. او اشرف كسانی است كه ما آنها را درك كرده ایم. خدا نورانی كند ضریح او را.

در خدمت او الهیات، شفای ابن سینا و تذكره ای در هیئت را كه از تألیفات خود آن بزرگوار است قرائت كردم. پس او را اجل مختوم دریافت و خدای روح او را مقدس كناد. نصیرالدین زمانی پیش از سال ۶۱۱ در مقابل پیشروی مغولان به یكی از قلعه های ناصرالدین محتشم فرمانروای اسماعیلی پناه برد. این كار به وی امكان داد كه برخی از آثار مهم اخلاقی، منطقی، فلسفی و ریاضی خود از جمله مشهورترین كتابش «اخلاق ناصری» را به رشته تحریر درآورد. وقتی كه هولاكو به فرمانروایی اسماعیلیان در سال ۶۳۵ پایان داد طوسی را در خدمت خود نگاه داشت و به او اجازه داد كه رصدخانه بزرگی در مراغه احداث كند كه شروع آن از سال ۶۳۸ بود. برای كمك به رصد خانه علاوه كمكهای مالی دولت اوقاف سراسر كشور نیز در اختیار خواجه گذارده شده بود كه از عشر (یك دهم) آن جهت امر رصدخانه و خرید وسایل و اسباب و آلات و كتب استفاده می نمود در نزدیكی رصد خانه كتابخانه بزرگی ساخته شده بود كه در حدود چهارصد هزار جلد كتب نفیس جهت استفاده دانشمندان و فضلا قرار داده بود كه از بغداد و شام و بیروت و الجزیره بدست آورده بودند در جوار رصدخانه یك سرای عالی برای خواجه و جماعت منجمین ساخته بودند و مدرسه علمیه ای جهت استفاده طلاب دانشجویان.

این كارها مدت ۱۳ سال به طول انجامید تا اینكه ایلخان هلاكوی مغولی در سال ۶۶۳ درگذشت. لیكن خواجه تا آخرین دقایق عمر خود اجازه نداد كه خللی در كار آنجا رخ دهد و كوشش بسیار نمود كه آن رصد خانه و كتابخانه از بین نرود.

قسمت اعظم ۱۵۰ رساله و نامه های طوسی به زبان عربی نوشته شده است. وسعت معلومات و نفوذ او با ابن سینا قابل قیاس است جز آنكه ابن سینا پزشك بهتری بود و طوسی ریاضیدان برتری. از پنج كتابی كه در زمینه منطق نوشته شده است اساس الاقتباس از همه مهمتر است. در ریاضیات تحریرهایی بر آثار آوتولوكوس، آرستاخوس، اقلیدس، آپولونیوس، ارشمیدس، هوپسیكلس، تئودوسیوس منلائوس و بطلمیوس نوشت. از جمله مهمترین آثار اصیل وی در حساب هندسه و مثلثات جوامع الحساب بالتخت و التراب، رساله الشافیه و اثر معروفش كتاب شكل القطاع است كه به نوشته های رگیومونتانوس اثر گذارده است.

معروفترین آثار نجومی وی زیج ایلخانی كه در سال ۶۵۰ نوشته شده می باشد و همچنین تذكره فی علم الهیئه است. كتاب تنسوق نامه و كتابهایی در زمینه اختربینی نیز نوشته است. احتمالاً برجسته ترین كار طوسی در ریاضیات در زمینه مثلثات بوده است در كشف القناع عن اسرار شكل القطاع، وی نخستین كسی بود كه مثلثات را بدون توسل به قضیه منلائوس یا نجوم توسعه بخشید و هم او بود كه برای نخستین بار قضیه جیوب را، كه رویداد برجسته ای در تاریخ ریاضیات است به روشنی بیان كرد. در نجوم تذكره فی علم الهیئه وی شاید كاملترین نقد بر نجوم بطلمیوسی در قرون وسطی و معرف تنها الگوی ریاضی جدید حركات سیارات است كه در نجوم قرون وسطی نوشته شده است.

این كتاب به احتمال زیاد از راه نوشته های منجمان بیزانسی به كوپرنیك اثر گذاشته است و همراه با كار شاگردان طوسی متضمن تمام تازه های نجومی كوپرنیكی است به استثنای فرضیه خورشید مركزی آن. نصیر الدین طوسی با اینكه سرو كارش بیشتر در سیاست و اجتماع بوده روشن ترین راه را كه برای رسیدن به جهان جاودانی نشان می دهد دیانت است. اگرچهت در تمام توشته های خود دم از استقلال و معرفت می زند اما آشكارا می گوید دانش تنها از ایمان و دین حاصل می شود و حقیقت دانش را دین میداند كه تسلی بخش جانها و روان بخش كالبدهای افسرده است. طوسی بیشتر به عنوان منجم معروف است و رصدخانه وی یك مؤسسه علمی در تاریخ علم به شمار می رود. كتاب تنسوق نامه او از لحاظ موضوع فقط در مقایسه با مشابهش یعنی كتاب بیرونی (كتاب الجماهر فی معرفت الجواهر) در درجه دوم اهمیت قرار دارد. طوسی یكی از پیشروترین فلاسفه اسلامی است كه تعیمات مشّائی ابن سینا را پس از آن كه در طول دو سده در محاق «كلام» قرار گرفته بودند احیاء كرد. او مظهر نخستین مرحله تركیب تدریجی مكتبهای مشّائی و اشراقی است.                                 
اخلاق ناصری وی رایج ترین كتاب اخلاقی بین مسلمانان هند و ایران بوده است. تجرید العقاید او در كلام مبنای الهیات اصولی شیعه دوازده امامی است. طوسی احتمالاً بیش از هر فرد دیگر مایه احیای علوم اسلامی بوده است. گروهی خواجه را برهم زننده وحدت دو ملت عربی و اسلامی می پندارند و می گویند به دست او وحدت عربی در آن زمان پاشیده شد. در حقیقت خواجه در این باب گناهی نداشت و اگر لیاقت خواجه پس از آن همه وقایع و خونریزی به داد مسلمانان نرسیده بود جهان اسلامی امروز چه وضعیتی داشت؟ در سال ۶۷۲ هجری قمری نصیر الدین طوسی با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت كه بقایای كتابهای تاراج رفته را جمع آوری و به مراغه بازگرداند اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ ۱۸ ذی الحجه سال ۶۷۲ هجری قمری در كاظمین نزدیك بغداد دار فانی را وداع گفت. نصیر الدین طوسی ستاره درخشانی بود كه در افق تاریك مغول درخشید و در هر شهری كه پاگذارد آنجا را به نور حكمت و دانش و اخلاق روشن ساخت و در آن دوره تاریك وجود چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز بود.

اساتید
خواجه نصیر الدین از محضر اساتیدی که از محضرشان بهره مند گردیده است عبارتند از:

1 ـ از محضر دایى بزرگوارش (نور الدیـن على بـن محمد شیعى) .

2 ـ از محضر ریاضـى دان معروف آن زمان (محمد حاسب) کسب فیض نموده است.

3ـ آخریـن استادى که خواجه در طوس پیـش او تلمذ نمود (عبدالله بـن حمزه) دایى پدرش بوده است.
4 _ درس خارج فقه و حدیث و رجال را در محضر امام سراج الدین کسب علم نمود.

5_ فرید الدیـن داماد نیشابورى دانشمند بزرگ آن عصر بود که خـواجه در حضـور ایـن استـاد اشـارات ابـن سینا را آمـوخت.

6ـ کتاب قانـون ابـن سینا را از قطب الـدیـن فرا گرفته و در نهایت از محضـر عارف نامـور شیخ عطار نیشابـورى بهره مند گردید.

7ـ ابـو السادات اسعد بـن عبد القادر.

8 _ خـواجه نصیر علـم فقه را از محضـر (معین الدیـن سالم) فرا گرفته است.

9ـ در موصل از محضر (کمال الدیـن موصلى) نجـوم و ریاضـى را آموخت.

شاگردان
شاگردان بسیاری از محضر خواجه کسب علم نموده اند که معروف ترین آنان را می توان : علامه حلی و ابـن فـوطـى یکـى از شـاگـردان حنبلى مـذهب را نام برد.

گفتار بزرگان

علامه حلـى از شاگردان بر جسته خـواجه که از بزرگتریـن علماى مذهب تشیع است در باره خصوصیات اخلاقى استادش مى گوید: خـواجه بزرگوار در علوم عقلى و نقلـى تصنیفات بسیار دارد و در علـوم اسلامـى بر طریقه مذهب شیعه کتابها نوشت او شریف تریـن دانشمندى بود که مـن در عمرم دیـدم. (ابـن فـوطـى) یکـى از شـاگـردان حنبلى مـذهب خـواجه نصیـر در خصـوص اخلاق استـادش مـى نـویسد : خـواجه مردى فاضل و کریـم الاخلاق و نیکـو سیرت و فـروتـن بـود و هیچگاه از درخـواست کسـى دل تنگ نمى شد و حاجتمندى را رد نمى کرد و بـرخورد او با همه با خوش رویـى بـود. (ابـن شاکر) یکى دیگر از مـورخان اهل بیت است که اخلاق خـواجه را چنین توصیف مى کند: خواجه بسیار نیکـو صـورت، خوش رو، کـریـم، سخـى، بـردبار، خـوش معاشـرت، زیـرک و با فـراست بـود و یکـى از سیاستمـداران روزگار به شمار مـى رفت. (جـرجـى زیـدان) دربـاره خـواجه چنیـن مـى نـویسـد :

علـم و حکمت به دست این ایرانـى در دورتـریـن نقطه هاى بلاد مغول رفت تـو گویى نور تابان بـود درتیر   شامی.
برو کلمـن آلمانـى در کتاب تاریخ ادبیات راجع به قرن هفتـم مى نویسد : مشهورترین علما و مؤلفین ایـن عصر مطلقا و بدون شک نصیر الدیـن طوسى است. در کتاب تحفه الاحباب محدث قمـى، صاحب مفـاتیح الجنـان، در مـورد خـواجه نصیـر مـى نـویسـد : نصیر المله و الدین، سلطان الحکماء و المتکلمیـن، فخر الشیعه و حجة الفـرقه النـاجیه استـاد البشـر و العقل الحـادى عشر.

 

خصوصیات اخلاقی

خـواجه را نمى تـوان یک دانشمند محصـور در قلـم و کتاب به شمار آورد او هرگز زندگى خـویـش را در مفاهیـم و واژه ها خلاصه نکرد آنجا که پاى اخلاق و انسانیت به میان مـىآمد، او ارزشهاى الهى و اسلامى را بر همه چیز ترجیح مـى داد خواجه از زندان نفـس و خـود خـواهى رها گشته بـود زندانى که با علـم و دانـش نتـوان از آن بیرون آمد بلکه رهایـى از آن ایمان به خـداوند متعال و تقـوا و عمل صـالح لازم دارد بـا وجـود اینکه بیـش از هفت قـرن از عصـر خواجه مى گذرد ولى هنوز سخـن او، رفتار او و دانش او، زینت بخـش مجـالـس و محـافل اهل علـم و دانـش مـى بـاشـد.

فعالیت
چنـدى از فتح بغداد نگذشته بـود، که هلاکـو خـواجه را به ساختـن رصد خانه تشـویق کرد هلاکو کلیه موقوفات را به خـواجه واگذار کرد تـا 110 آنها را به مصـرف رصـد خـانه بـرسـاند. خـواجه به امر هلاکـو، مشاهیر، حکما و منجمان را به مراغه احضار کرد رصـد خانه مراغه در سال 656 هـ. ق، آغاز و در سال 672 هـ. ق، به اتمام رسید در ایـن رصد خانه از ابزار نجـومـى که از قلعه المـوت و بغداد آورده بـودنـد استفـاده گـردیـد خـواجه تـوانست کتابخانه عظیمـى در آنجا تأسیـس کنـد تعداد کتب آن را بالغ بـر چهار صـد هزار جلـد نـوشته انـد.

دوران بازگشت به وطن

خواجه در بیـن راه بازگشت به وطـن از شهرهاى مختلف عبـور کرد و به نیشابـور رسید , نیشابور در آن زمان چند بار مـورد هجـوم قرار گرفته بـود و شهر در دست مغولان بـود. خواجه بعد از نیشابـور به طـرف طـوس زادگاه خـویـش ادامه مسیـر داد و از آنحا خـود را به قایـن رساند تا بعد از سالها به دیدار مادر و خـواهرش مـوفق شـود مدتـى در قایـن اقامت کـرده و به تقـاضـاى اهل شهر امام جماعت مسجـد شهر را قبول و به مسائل دینـى مردم رسیـدگـى کرد و اطلاعاتـى نیز درباره قوم مغول به دست آورد. خـواجه در سال 628 هـ ق، در شهر قایـن با دختر فخر الـدین نقاش پیمان زناشـویـى بست و به ایـن ترتیب دوره اى دیگر از زندگى پر فراز و نشیب خـواجه آغاز گردید. بعد از چند ماه سکونت در شهر قایـن از طرف محتشـم قهستان به نام ناصر الدیـن که مردى فاضل و کـریـم و دوست دار فلاسفه بـود دعوت به قلعه شـد او به اتفـاق همسـرش به قلعه اسمـاعیلیـان رهسپـار گـردیـد. قلعه هاى اسماعیلیه بهترین و محکـم تریـن مکان در بـرابـر حمله مغولها بود. در ایـن مدت که خـواجه نصیر در قلعه قهستان بود بسیار مورد احترام و تکریم قرار مى گرفت و آزادانه به شهر قایـن رفت و آمد داشته و به امور مردم رسیدگى مى نمود در همیـن زمان بود که به در خـواست میزبـان کتـاب (طهاره الاعراق) ابـن مسکـویه را از عربـى به فـارسـى تـرجمه کـرد و نام آن را اخلاق ناصـرى (به نام میزبان خود) نهاد.

خـواجه نصیر حـدود 26 سال در قلعه هاى اسماعیلیه به سر برد و در ایـن مـدت دست به تألیف و تحریر کتابهاى متعددى زد از جمله شرح اشارات ابـن سینا، اخلاق ناصرى، رساله معینیه، مطلوب المومنیـن، روضه القلوب، رساله تـولى و تبرى و ... خـواجه در ایـن دوره از زندگانى پر ماجراى خویـش از کتابخانه هاى غنى اسماعیلیان بهره ها بـرد و به علت نبـوغ فکرى و دانـش و آلایـش معروف و سرشناس گشت. مغول بیشتـر ممالک اسلامـى را به اطاعت خـود در آورده بـود ولـى اسماعیلیه و بنـى عباس هنـوز در قـدرت بـودند در حالـى که سران مغول در فکر یـورش به بغداد، مقر بنـى عباس، بـودند اسماعیلیه ظلـم و ستـم را از حد گذرانده و فساد آنقدر شدت پیدا کرده بود که کسى طاقت نداشت تا جایى که قاضى شمس الدیـن قزوینى که عالـم و مورد اعتماد مردم قزویـن بود از ستم فزون از حد اسماعیلیه به (قا آن )نـوه چنگیز خان شکایت بـرده و طلب کمک نمـود تا اینکه (قا آن) برادر کوچک خـود هلاکو خان را مأمـور سر کـوبى قلعه هاى اسماعیلیه کرد. هلاکـو خان در سال 651 هـ ق، بـا 12000 نفـر روانه قهستان شـد نماینده اى پیش (ناصر الدیـن) گسیل داشته و او را به قبول اطاعت از خود فرمان داد ناصر الدین که در ایـن زمان پیر و ناتوان شده بود به نزد هلاکو رفت و تسلیم گردید هلاکو هـم او را محترم شمرد و به حکومت شهر تـون (فردوس کنونى) فرستاد با تسلیـم شدن ناصر الـدیـن عملا شکستـى در جبهه اسماعلیه رخ داد و مغولان قلعه ها را یکى پس از دیگرى تسخیر کردند.
خواجه نصیر با اطلاع از ایـن جریان دانست که هلاکـو مرد خـونریزى نیست چـون که ناصـر الـدیـن را دولت دیگر بخشیـده سپـس هلاکـو دو نماینده نزد (خورشاه) فرستاد و او را به تسلیـم شـدن خـواند، خورشاه با مشـورت و صلاح دیـد خـواجه حاضـر به قبـول اطاعت شـد خـواجه مذاکراتـى با هلاکـو داشت و ضمـن آن گفت پادشاه نباید از قلعه ها نگران باشد چـونکه دلایل نجـومى چنان نشان مى دهد که دولت اسماعیلیه در حال سقوط است پیـش بینى خواجه درست بود روز شنبه اول ذیقعده سال 654 هـ ق، با تسلیـم شـدن خـورشاه نقطه پایان بر حکـومت اسماعیلیان در ایران گذاشته شد و از آن پـس جز نامـى از اسماعیلیان در تاریخ باقـى نماند خان مغول خـواجه را که در جلـوگیرى از خونریزى و تسلیـم شدن خـورشاه نقـش بسزایى داشت با احتـرام پذیـرفت و از او تجلیل فـراوانـى نمـود.

آثار فراوانی از خواجه به یادگار مانده که به برخی از آنها اشاره می‌گردد:

۱. تجریدالعقاید

۲. شرح اشارت بو علی سینا

۳. قواعد العقاید

۴. اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی

۵. آغاز و انجام

۶. تحریر مجسطی

۷. تحریر اقلیدس

۸. تجریدالمنطق

۹. اساس الاقتباس

۱۰. ذیج ایلخانی

۱۱. آداب البحث

۱۲. آداب المتعلمین

۱۳. روضةالقلوب

۱۴. اثبات بقاء نفس

۱۵. تجرید الهندسه

۱۶. اثبات جوهر

۱۷. جامع الحساب

۱۸. اثبات عقل

۱۹. جام گیتی نما

۲۰. اثبات واجب الوجود

۲۱. الجبر و الاختیار

۲۲. استخراج تقویم

۲۳. خلافت نامه

۲۴. اختیارات نجوم

۲۵. رساله در کلیات طب

۲۶. ایام و لیالی

۲۷. علم المثلث

۲۸. الاعتقادات

۲۹. شرح اصول کافی

۳۰. کتاب الکل

روزگار خواجه‌ نصير

سده‌ هفتم‌ هجري‌ بدون‌ شك‌ سخت‌ترين‌ ايام‌ تاريخ‌ ايران‌ است، چه‌ اين‌ مصادف‌ با تركتازي‌ و حمله‌ قوم‌ خونخوار و بي‌رحم‌ مغول‌ بر بلاد اسلامي، به‌ ويژه‌ ايران‌ است. علتهاي‌ عمده‌ اين‌ حمله‌ را حتماً‌ در كتابهاي‌ تاريخ‌ خوانده‌ايد و چون‌ اينجا مقصود نگارش‌ تاريخ‌ نيست‌ از ذكر وقايع‌ و رويدادهاي‌ تاريخي‌ تن‌ مي‌زنيم‌ و فقط‌ چند علت‌ برجسته‌ را كه‌ با مقصود ما ارتباط‌ دارد، ذكر مي‌كنيم.

‌چنگيز خان‌ هنگامي‌ به‌ خيال‌ لشكركشي‌ به‌ ايران‌ افتاد كه‌ سلطان‌ محمد خوارزمشاه‌ (در گذشته‌ 616 ه'.ق) در ايران‌ حكومت‌ مي‌كرد. اين‌ پادشاه‌ البته‌ پادشاهي‌ لشكركش‌ و جنگ‌ آزموده‌ بود، در تحمل‌ سختيها بسيار طاقت‌ داشت‌ و چندان‌ فريفته‌ عياشي‌ و خوشگذراني‌ هم‌ نبود، بلكه‌ بيشتر ايامش‌ به‌ مجالست‌ اهل‌ علم‌ و مناظره‌ با فقيهان‌ مي‌گذشت، تا حدودي‌ به‌ اصلاحِ‌ حال‌ مردم‌ و وضع‌ مملكت‌ هم‌ بي‌اعتنا نبود.

‌اما اميراني‌ كه‌ در بلاد داشت‌ غالباً‌ نالايق‌ و خودسر و نافرمان‌ بودند از قبيل‌ حاكم‌ اُترار يا فاراب‌ كه‌ همه‌ سفيران‌ چنگيز را كشت‌ و اموالشان‌ را به‌ غنيمت‌ برداشت‌ و يكي‌ از علل‌ مهم‌ خشم‌ و لشكركشي‌ چنگيز را فراهم‌ آورد.

‌ثانياً: مادر اين‌ سلطان‌ كه‌ تركان‌ خاتون‌ نام‌ داشت‌ در تمام‌ كارهاي‌ كشور دخالتِ‌ مستفيم‌ مي‌كرد و حتي‌ در انتخاب‌ وليعهد هم‌ اجازه‌ به‌ سلطان‌ محمد نمي‌داد و در اين‌ راه‌ آن‌ زن‌ مستبد بر طبقه‌ روحانيون‌ اتكأ تمام‌ داشت.
‌ثالثاً:هم‌ سلطان‌ محمد و هم‌ مادرش‌ بي‌رحم‌ و ستمكار بودند و وقتي‌ ممالك‌ عظيمي‌ را تسخير مي‌كردند، به‌ جاي‌ حسن‌ سلوك‌ و دلجويي‌ومهرباني‌ و خوشرفتاري، با مردم‌ سخت‌ مي‌گرفتند و بيش‌ از بيش‌ شعله‌هاي‌ عصيان‌ و نافرماني‌ را در دلهاي‌ آن‌ بيچارگان‌ برمي‌افروختند.

‌رابعاً: بين‌ اميران‌ و رئيسان‌ قشون‌ سلطان‌ محمد خوارزمشاه‌ همواره‌ نزاع‌ و ستيزه‌ و دشمني‌ حكمفرما بود و غالباً‌ همديگر را به‌ بدديني‌ و بستگي‌ به‌ اسماعيليان‌ متهم‌ مي‌كردند، برخي‌ از اين‌ گروه‌ با خود خوارزمشاه‌ هم‌ ميانه‌ خوبي‌ نداشتند و چند بار هم‌ درصدد كشتن‌ او برآمدند و چند تنشان‌ خدمت‌ خوارزمشاه‌ را ترك‌ گفتند و به‌ اردوي‌ چنگيز پيوستند.

‌خامساً: پس‌ از نبرد كه‌ سپاهيان‌ خوارزمشاه‌ در حدود سال‌ 612 با لشكريان‌ پسر چنگيز (جوجي) كردند و اول‌ بار بود كه‌ با مغول‌ روبرو شدند، چنان‌ مرعوب‌ شجاعت‌ و دل‌آوري‌ سپاه‌ دشمن‌ شدند كه‌ پس‌ از مراجعت‌ از سمرقند پيوسته‌ از آنها ياد مي‌كردند.

‌در هر حال‌ مغولان‌ به‌ ايران‌ آمدند و كارهايي‌ كردند كه‌ حمله‌ تازيان‌ را در اواخر ساسانيان‌ از ياد برد و خرابكاريها و قتل‌ و نهب‌ و غارت‌ را به‌ نهايت‌ رسانيدند. تنها قسمتي‌ از ايران‌ كه‌ در اين‌ ايام، پايكوب‌ سمند جور و غارت‌ و چپاول‌ مغولان‌ خونخوار نشد، جنوب‌ ايران‌ است‌ كه‌ در دست‌ اتابكان‌ فارس‌ قرار داشت. سعدي‌ اشاره‌ به‌ همين‌ مطلب‌ كرده‌ آنجا كه‌ در مدح‌ اتابك‌ ابوبكر بن‌ سعد گويد:

سكندر به‌ ديوار رويين‌ و سنگ‌/بكرد از جهان‌ راه‌ يأجوج‌ تنگ‌

ترا سد يأجوج‌ كفر از زر است‌/نه‌ رويين‌ چو ديوار اسنكدر است(2)

‌با همه‌ اين‌ اوصاف، شگفت‌ است‌ اگر بگوييم‌ كه‌ همين‌ سده‌ هفتم، يكي‌ از بهترين‌ ايامي‌ است‌ كه‌ نوابغ‌ و بزرگان‌ علم‌ و حكمت‌ و تاريخ‌ و نقاشي‌ و شعر ايران‌ در آن‌ به‌ عرصه‌ هستي‌ رسيده‌اند، مولوي‌ بلخي‌ و شيخ‌ سعدي‌ و خواجه‌ رشيدالدين‌ فضل‌الله‌ همداني‌ و عطاملك‌ جويني‌ و حمدالله‌ مستوفي‌ و خواجه‌ حافظ‌ شيرازي‌ و ديگران‌ در همين‌ روزگار تار و ظلماني‌ به‌ وجود آمده‌اند و بدون‌ شك‌ بزرگ‌ترين‌ نماينده‌ حكمت‌ و رياضي‌ و اخلاق‌ در اين‌ سده، خواجه‌ ابوجعفر نصيرالدين‌ محمدبن‌ محمدبن‌ حسن‌ طوسي‌ ملقب‌ به‌ استاد بشر است.

زندگي‌ خواجه‌ نصير

خواجه‌ در سال‌ 597 هجري‌ و 1201 ميلادي‌ در طوس‌ خراسان‌ زاده‌ شد و در 672 هجري‌ و 1274 ميلادي‌ در بغدا مرد و در مشهد كاظمين‌ پاي‌ قبر امام‌ موسي‌الكاظم(ع) دفن‌ شد، قاضي‌ نورالله‌ شوشتري‌ و برخي‌ ديگر از همان‌ گروه‌ نقل‌ كرده‌اند كه: وقتي‌ ديد بيماري‌ ديگر علاج‌ ندارد، درباره‌ دفن‌ و كفن‌ خويش‌ با ياران‌ و نزديكانش‌ مذاكره‌ كرد، گفتند: مناسب‌ آن‌ است‌ كه‌ در جوار حضرت‌ علي‌ دفنش‌ كنند. او گفت‌ مرا شرم‌ آيد كه‌ در جوار اين‌ امام‌ بميرم‌ و از آستان‌ او به‌ جاي‌ ديگر برده‌ شوم. پس‌ از مرگ‌ بر وصيت‌ او رفتند و در كاظمين‌ دفنش‌ كردند و در جلوي‌ لوح‌ مزارش‌ اين‌ آيه‌ را نقش‌ كردند كه: «و كلبهم‌ باسط‌ ذراعيه‌ بالوصيد = و سگشان‌ دو دست‌ خويش‌ بر درگاه‌ گشاده‌ است.»

‌اصل‌ خواجه‌ از جهرود [= چاه‌ رود] قم‌ بوده‌ و چون‌ نياكانش‌ به‌ طوس‌ رفته‌ و در آنجا توطن‌ اختيار كرده‌ بودند، خواجه‌ هم‌ آنجا از مادر بزاد و از اين‌ رو «طوسي» مشهور گشت. GetBC(5);

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

 

زندگینامه حضرت امام حسن  عليه السلام                                                                                   

تولد و كودكى‌
امام‌ حسن‌ (ع‌) فرزند امير مؤمنان‌ على‌ بن‌ ابيطالب‌ و مادرش‌ مهتر زنان‌ فاطمه‌زهرا دختر پيامبر خدا (ص‌) است‌. امام‌ حسن‌ (ع‌) در شب‌ نيمه‌ ماه‌ رمضان‌ سال‌ سوم‌ هجرت‌ در مدينه‌ تولد يافت‌. وى‌
نخستين‌ پسرى‌ بود كه‌ خداوند متعال‌ به‌ خانواده‌ على‌ و فاطمه‌ عنايت‌ كرد.
رسول‌ اكرم‌ (ص‌) بلا فاصله‌ پس‌ از ولادتش‌، او را گرفت‌ و در گوش‌ چپش‌ اقامه‌ گفت‌. سپس‌ براى‌ او بار گوسفندى‌ قربانى‌ كرد، سرش‌ را تراشيد و هموزن‌ موى‌ سرش‌ - كه‌ يك‌ درم‌ و چيزى‌ افزون‌ بود - نقره‌ به‌ مستمندان‌ داد. پيامبر (ص‌) دستور داد تا سرش‌ را عطر آگين‌ كنند و از آن‌ هنگام‌ آيين‌ عقيقه‌ و صدقه‌ دادن‌ به‌ هموزن‌ موى‌ سر نوزاد سنت‌ شد. اين‌ نوزاد را " حسن‌ " نام‌ داد و اين‌ نام‌ در جاهليت‌ سابقه‌ نداشت‌.
كنيه‌ او را ابومحمد نهاد و اين‌ تنها كنيه‌ اوست‌. لقب‌ هاى‌ او سبط، سيد، زكى‌، مجتبى‌ است‌ كه‌ از همه‌ معروفتر "مجتبى‌" مى‌باشد. پيامبر اكرم‌ (ص‌) به‌ حسن‌ و برادرش‌ حسين‌ علاقه‌ خاصى‌ داشت‌ و بارها مى‌فرمود كه‌ حسن‌ و حسين‌ فرزندان‌ منند و به‌ پاس‌ همين‌ سخن‌ على‌ به‌ ساير فرزندان‌ خود مى‌فرمود : " شما فرزندان‌ من‌ هستيد و حسن‌ و حسين‌ فرزندان‌ پيغمبر خدايند ".
امام‌ حسن‌ هفت‌ سال‌ و خرده‌اى‌ زمان‌ جد بزرگوارش‌ را درك‌ نمود و در آغوش‌ مهر آن‌ حضرت‌ بسر برد و پس‌ از رحلت‌ پيامبر (ص‌) كه‌ با رحلت‌ حضرت‌ فاطمه‌ دو ماه‌ يا سه‌ ماه‌ بيشتر فاصله‌ نداشت‌، تحت‌ تربيت‌ پدر بزرگوار خود قرار گرفت‌.
امام‌ حسن‌ (ع‌) پس‌ از شهادت‌ پدر بزرگوار خود به‌ امر خدا و طبق‌ وصيت‌ آن‌ حضرت‌، به‌ امامت‌ رسيد و مقام‌ خلافت‌ ظ‌اهرى‌ را نيز اشغال‌ كرد، و نزديك‌ به‌ شش‌ ماه‌ به‌ اداره‌ امور مسلمين‌ پرداخت‌. در اين‌ مدت‌، معاويه‌ كه‌ دشمن‌ سرسخت‌ على‌ (ع‌) و خاندان‌ او بود و سالها به‌ طمع‌ خلافت‌ ( در آغاز به‌ بهانه‌ خونخواهى‌ عثمان‌ و در آخر آشكارا به‌ طلب‌ خلافت‌ ) جنگيده‌ بود، به‌ عراق‌ كه‌ مقر خلافت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) بود لشكر كشيد و جنگ‌ آغاز كرد.
امام‌ حسن‌ (ع‌) از جهت‌ منظر و اخلاق‌ و پيكر و بزرگوارى‌ به‌ رسول‌ اكرم‌ (ص‌) بسيار مانند بود. وصف‌ كنندگان‌ آن‌ حضرت‌ او را چنين‌ توصيف‌ كرده‌ اند: " داراى‌ رخسارى‌ سفيد آميخته‌ به‌ اندكى‌ سرخى‌، چشمانى‌ سياه‌، گونه‌اى‌ هموار، محاسنى‌ انبوه‌، گيسوانى‌ مجعد و پر، گردنى‌ سيمگون‌، اندامى‌ متناسب‌، شانه‌يى‌ عريض‌، استخوانى‌ درشت‌، ميانى‌ باريك‌، قدى‌ ميانه‌، نه‌ چندان‌ بلند و نه‌ چندان‌ كوتاه‌. سيمايى‌ نمكين‌ و چهره‌اى‌ در شمار زيباترين‌ و جذاب‌ ترين‌ چهره‌ها ". ابن‌ سعد گفته‌ است‌ كه‌ " حسن‌ و حسين‌ به‌ ريگ‌ سياه‌، خضاب‌ مى‌كردند "

كمالات‌ انسانى‌
امام‌ حسن‌ (ع‌) در كمالات‌ انسانى‌ يادگار پدر و نمونه‌ كامل‌ جد بزرگوار خودبود. تا پيغمبر (ص‌) زنده‌ بود، او و برادرش‌ حسين‌ در كنار آن‌ حضرت‌ جاى‌ داشتند، گاهى‌ آنان‌ را بر دوش‌ خود سوار مى‌كرد و مى‌بوسيد و مى‌بوييد.
از پيغمبر اكرم‌ (ص‌) روايت‌ كرده‌اند كه‌ درباره‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ (ع‌) مى‌فرمود: اين‌ دو فرزند من‌، امام‌ هستند خواه‌ برخيزند و خواه‌ بنشينند ( كنايه‌ از اين‌ كه‌ در هر حال‌ امام‌ و پيشوايند ).
امام‌ حسن‌ (ع‌) بيست‌ و پنج‌ بار حج‌ كرد، پياده‌، درحالى‌ كه‌ اسبها نجيب‌ را با او يدك‌ مى‌كشيدند. هرگاه‌ از مرگ‌ ياد مى‌كرد مى‌گريست‌ و هر گاه‌ از قبر ياد مى‌كرد مى‌گريست‌، هر گاه‌ به‌ ياد ايستادن‌ به‌ پاى‌ حساب‌ مى‌افتاد آن‌ چنان‌ نعره‌ مى‌زد كه‌ بيهوش‌ مى‌شد و چون‌ به‌ ياد بهشت‌ و دوزخ‌ مى‌افتاد، همچون‌ مار گزيده‌ به‌ خود مى‌پيچيد.
از خدا طلب‌ بهشت‌ مى‌كرد و به‌ او از آتش‌ جهنم‌ پناه‌ مى‌برد. چون‌ وضو مى‌ساخت‌ و به‌ نماز مى‌ايستاد، بدنش‌ به‌ لرزه‌ مى‌افتاد و رنگش‌ زرد مى‌شد. سه‌ نوبت‌ دارائيش‌ را با خدا تقسيم‌ كرد و دو نوبت‌ از تمام‌ مال‌ خود براى‌ خدا گذشت‌. گفته‌ اندك‌: "اما حسن‌ (ع‌) در زمان‌ خودش‌ عابد ترين‌ و بى‌ اعتنا ترين‌ مردم‌ به‌ زيور دنيا بود".
در سرشت‌ و طينت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) برترين‌ نشانه‌هاى‌ انسانيت‌ وجود داشت‌. هركه‌ او را مى‌ديد به‌ ديده‌اش‌ بزرگ‌ مى‌آمد و هر كه‌ با او آميزش‌ داشت‌ بدو محبت‌ مى‌ورزيد و هر دوست‌ يا دشمنى‌ كه‌ سخن‌ يا خطبه‌ او را مى‌شنيد، به‌ آسانى‌ درنگ‌ مى‌كرد
تا او سخن‌ خود را تمام‌ كند و خطبه‌اش‌ را به‌ پايان‌ برد. محمد بن‌ اسحاق‌ گفت‌: پس‌ از رسول‌ خدا (ص‌) هيچكس‌ از حيث‌ آبرو و بلندى‌ قدر به‌ حسن‌ بن‌ على‌ نرسيد. بر در خانه‌ فرش‌ مى‌گستردند و چون‌ از خانه‌ بيرون‌ مى‌آمد و آنجا مى‌نشست‌ راه‌ بسته‌ مى‌شد و به‌ احترام‌ او كسى‌ از برابرش‌ عبور نمى‌كرد و او چون‌ مى‌فهميد، برمى‌خاست‌ و به‌ خانه‌ مى‌رفت‌ و آن‌ گاه‌ مردم‌ رفت‌ و آمد مى‌كردند". در راه‌ مكه‌ از مركبش‌ فرود آمد و پياده‌ به‌ راه‌ رفتن‌ ادامه‌ داد. در كاروان‌ همه‌ از او پيروى‌ كردند حتى‌ سعد بن‌ ابى‌ وقاص‌ پياده‌ شد و در كنار آن‌ حضر ت‌ راه‌ افتاد.
ابن‌ عباس‌ كه‌ از امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌ (ع‌) مسن‌ تر بود، ركاب‌ اسبشان‌ را مى‌گرفت‌ و بدين‌ كار افتخار مى‌كرد و مى‌گفت‌: اينها پسران‌ رسول‌ خدايند.
با اين‌ شأن‌ و منزلت‌، تواضعش‌ چنان‌ بود كه‌: روزى‌ بر عده‌اى‌ مستمند مى‌گذشت‌، آنها پاره‌هاى‌ نان‌ را بر زمين‌ نهاده‌ و خود روى‌ زمين‌ نشسته‌ بودند و مى‌خوردند، چون‌ حسن‌ بن‌ على‌ را ديدند گفتند: "اى‌ پسر رسول‌ خدا بيا با ما هم‌ غذا شو". امام‌ حسن‌ (ع‌) فورا از مركب‌ فرود آمد و گفت‌:" خدا متكبرين‌ را دوست‌ نمى‌ دارد". و با آنان‌ به‌ غذا خوردن‌ مشغول‌ شد. آنگاه‌ آنها را به‌ ميهمانى‌ خود دعوت‌ كرد، هم‌ غذا به‌ آنان‌ داد و هم‌ پوشاك‌ . در جود و بخشش‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) داستانها گفته‌اند. از جمله‌ مدائنى‌ روايت‌ كرده‌ كه‌: حسن‌ و حسين‌ و عبدالله‌ بن‌ جعفر به‌ راه‌ حج‌ مى‌رفتند. توشه‌ و تنخواه‌ آنان‌ گم‌
شد. گرسنه‌ و تشنه‌ به‌ خيمه‌اى‌ رسيدند كه‌ پير زنى‌ در آن‌ زندگى‌ مى‌كرد. از او آب‌ طلبيدند. گفت‌ اين‌ گوسفند را بدوشيد وشير آن‌ را با آب‌ بياميزيد و بياشاميد.
چنين‌ كردند. سپس‌ از او غذا خواستند. گفت‌ همين‌ گوسفند را داريم‌ بكشيد و بخوريد. يكى‌ از آنان‌ گوسفند را ذبح‌ كرد و از گوشت‌ آن‌ مقدارى‌ بريان‌ كرد و همه‌ خوردند و سپس‌ همانجا به‌ خواب‌ رفتند. هنگام‌ رفتن‌ به‌ پير زن‌ گفتند: ما از قريشيم‌ به‌ حج‌ مى‌رويم‌. چون‌ باز گشتيم‌ نزد ما بيا با تو به‌ نيكى‌ رفتار خواهيم‌ كرد. و رفتند.
شوهر زن‌ كه‌ آمد و از جريان‌ خبر يافت‌، گفت‌: واى‌ بر تو گوسفند مرا براى‌ مردمى‌ ناشناس‌ مى‌كشى‌ آنگاه‌ مى‌گويى‌ از قريش‌ بودند؟ روزگارى‌ گذشت‌ و كار بر پير زن‌ سخت‌ شد، از آن‌ محل‌ كوچ‌ كرد و به‌ مدينه‌ عبورش‌ افتاد. حسن‌ بن‌ على‌ (ع‌) او را ديد و شناخت‌. پيش‌ رفت‌ و گفت‌: مرا مى‌شناسى‌؟ گفت‌ نه‌. گفت‌: من‌ همانم‌ كه‌ در فلان‌ روز مهمان‌ تو شدم‌. و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دينار زر به‌ او دادند.
آن‌ گاه‌ او را نزد برادرش‌ حسين‌ بن‌ على‌ فرستاد. آن‌ حضرت‌ نيز همان‌ اندازه‌ به‌ او بخشش‌ فرمود. او را نزد عبد الله‌ بن‌ جعفر فرستاد او نيز عطايى‌ همانند آنان‌ به‌ او داد.
حلم‌ و گذشت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) چنان‌ بود كه‌ به‌ گفته‌ مروان‌، با كوهها برابرى‌ مى‌كرد.


بيعت‌ مردم‌ با حسن‌ بن‌ على‌ (ع‌)
هنگاميكه‌ حادثه‌ دهشتناك‌ ضربت‌ خوردن‌ على‌ (ع‌) در مسجد كوفه‌ پيش‌ آمد و مولى‌(ع‌) بيمار شد به‌ حسن‌ دستور كه‌ در نماز بر مردم‌ امامت‌ كند، و در آخرين‌ لحظات‌ زندگى‌، او را به‌ اين‌ سخنان‌ وصى‌ خود قرار داد: " پسرم‌! پس‌ از من‌، تو صاحب‌ مقام‌ و صاحب‌ خون‌ منى‌ ". و حسين‌ و محمد و ديگر فرزندانش‌ و رؤساى‌ شيعه‌ و بزرگان‌ خاندانش‌ را بر اين‌ وصيت‌ گواه‌ ساخت‌ و كتاب‌ و
سلاح‌ خود را به‌ او تحويل‌ داد و سپس‌ فرمود: " پسرم‌! رسول‌ خدا دستور داده‌ است‌ كه‌ تو را وصى‌ خود سازم‌ و كتاب‌ و سلاحم‌ را به‌ تو تحويل‌ دهم‌ . همچنانكه‌ آن‌ حضرت‌ مرا وصى‌ خود ساخته‌ و كتاب‌ و سلاحش‌ را به‌ من‌ داده‌ است‌ و مرا مأمور كرده‌ كه‌ به‌ تو دستور دهم‌ در آخرين‌ لحظات‌ زندگيت‌، آنها را به‌ برادرت‌ حسين‌ بدهى‌". امام‌ حسن‌ (ع‌) به‌ جمع‌ مسلمانان‌ درآمد و بر فراز منبر پدرش‌ ايستاد. خواست‌ درباره‌ فاجعه‌ بزرگ‌ شهادت‌ پدرش‌، على‌ عليه‌ السلام‌ با مردم‌ سخن‌ بگويد. آنگاه‌ پس‌ از حمد و ثناى‌ بر خداوند متعال‌ و رسول‌ مكرم‌ (ص‌) چنين‌ گفت‌: " همانا دراين‌ شب‌ آن‌ چنان‌
كسى‌ وفات‌ يافت‌ كه‌ گذشتگان‌ بر او سبقت‌ نگرفته‌اند و آيندگان‌ بدو نخواهند رسيد".
و آن‌ گاه‌ درباره‌ شجاعت‌ و جهاد و كوشش‌ هائى‌ كه‌ على‌ (ع‌) در راه‌ اسلام‌ انجام‌ داد و پيروزيها كه‌ در جنگها نصيب‌ وى‌ شد، سخن‌ گفت‌ و اشاره‌ كرد كه‌ از مال‌ دنيا در دم‌ مرگ‌ فقط هفتصد درهم‌ داشت‌ از سهميه‌اش‌ از بيت‌ المال‌، كه‌ مى‌خواست‌ با آن‌ خدمتكارى‌ براى‌ اهل‌ و عيال‌ خود تهيه‌ كند. در اين‌ موقع‌ در مسجد جامع‌ كه‌ مالامال‌ از جمعيت‌ بود، عبيدالله‌ بن‌ عباس‌ بپاخاست‌ و مردم‌ را به‌ بيعت‌ با حسن‌ بن‌ على‌ تشويق‌ كرد. مردم‌ با شوق‌ و رغبت‌ با امام‌ حسن‌ بيعت‌ كردند. واين‌ روز، همان‌ روز وفات‌ پدرش‌، يعنى‌ روز بيست‌ و يكم‌ رمضان‌ سال‌ چهلم‌ از هجرت‌ بود.
مردم‌ كوفه‌ و مدائن‌ و عراق‌ و حجاز و يمن‌ همه‌ با ميل‌ با حسن‌ بن‌ على‌

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

مي خوانمش ، چنان كه اجابت كند دعا

نامت چه بود؟ آدم
فرزند؟ من را نه مادري نه پدري.بنويس اولين يتيم عالم خلقت
محل تولد؟ بهشت پاک
محل سکونت؟ زمين خاک
آن چيست برگرده نهادي؟ امانت است
قدت؟ روزي چنان بلندکه همسايه خدا.اينک به قدرسايه بختم به روي زمين
اعضاي خانواده؟ حواي خوب وپاک.قابيل خشمناک.هابيل زيرخاک
روز تولد؟ در روز جمعه اي.به گمانم که روزعشق
رنگت؟ اينک فقط سياه.ز شرم چنان گناه
چشمت؟ رنگي به رنگ بارش باران که ببارد ز آسمان
وزنت؟ نه آنچنان سبک که پرم درهواي دوست نه آنچنان وزين که نشينم بر اين زمين
جنست؟ نيمي مرا زخاک نيم دگر خدا
شغلت؟ در کار کشت اميدم به روي خاک

شاكي تو؟ خدا
نام وكيل؟ آن هم فقط خدا
جرمت؟ يک سيب از درخت وسوسه
تنها همين؟ همين !!!
حكمت؟ تبعيد در زمين
همدست در گناه؟ حواي آشنا
ترسيده اي ؟ كمي
زچه؟ كه شوم اسير خاك
آيا كسي به ملاقاتت آمده است؟ بلي
که؟ گاهي فقط خدا
داري گلايه اي؟ ديگر گلايه نه ، ولي ....
ولي كه چه؟ حكمي چنين ، آن هم به يك گناه؟!!
دلتنگ گشته اي؟ زياد
براي كه؟ تنها فقط خدا
آورده اي سند؟ بلي
چه؟ دو قطره اشك
داري تو ضامني؟ بلي
چه كس؟ تنها كسم خدا

 

 

برچسب:, :: ::  نويسنده : فرساد توکلی

فناوری نانو




فناوری نانو واژه‌ای است کلی که به تمام فناوری های پیشرفته در عرصه کار با مقیاس نانو اطلاق

 

می‌شود. معمولاً منظور از مقیاس نانو ابعادی در حدود 1 تا nm100 است. (1 نانومتر یک میلیاردیم متر

 

است(



 تاریخچه:




اگرچه عموما نانو ذرات یک اختراع از علوم جدید فرض کرده می شوند اما در حقیقت آنها دارای یک تاریخ

 

بسیار درازی هستند.



در طول تاریخ بشر از زمان یونان باستان، مردم و به خصوص دانشمندان آن دوره بر این باور بودند که

 

مواد را می‌توان آنقدر به اجزاء کوچک تقسیم کرد تا به ذراتی رسید که خردناشدنی هستند و این ذرات

 

بنیان مواد را تشکیل می‌دهند، شاید بتوان دموکریتوس فیلسوف یونانی را پدر فناوری و علوم نانو

 

دانست چرا که در حدود 400 سال قبل از میلاد مسیح او اولین کسی بود که واژه اتم را که به معنی

 

تقسیم نشدنی در زبان یونانی است برای توصیف ذرات سازنده مواد به کار برد.



مخصوصا استفاده از نانوذرات توسط صنعتگران به قرن 9 در بین النهرین برمی گردد که برای ساختن اثر

 

درخشندگی بر روی سطوح ظروف سفالی استفاده می شد؛ همچنین شیشه‌گران قرون وسطایی از

 

قالب‌های قدیمی (Medieal forges) برای شکل دادن شیشه هایشان استفاده می‌کرده‌اند. البته این

 

شیشه‌گران نمی‌دانستند که چرا با اضافه کردن طلا به شیشه رنگ آن تغییر می‌کند. در آن زمان برای

 

ساخت شیشه های کلیساهای قرون وسطایی از ذرات نانومتری طلا استفاده می‌‌شده است و با این

 

کار شیشه های رنگی بسیار جذابی بدست می آمده است. این قبیل شیشه ها هم اکنون در بین

 

شیشه های بسیار قدیمی یافت می‌شوند. رنگ به وجود آمده در این شیشه ها برپایه این حقیقت

 

استوار است که مواد با ابعاد نانو دارای همان خواص مواد با ابعاد میکرو نمی‌باشند.



رنگدانه های تزیینی جام مشهور لیکرگوس در روم باستان ( قرن چهارم بعد از میلاد) نمونه‌ای ازنانو

 

ذرات فلزی است. این جام هنوز در موزه بریتانیا قرار دارد و بسته به جهت نور تابیده به آن رنگهای

 

متفاوتی دارد. نور انعکاس یافته از آن سبز است ولی اگر نوری از درون آن بتابد، به رنگ قرمز دیده

 

می‌شود. آنالیز این شیشه حکایت از وجود مقادیر بسیار اندکی از بلورهای فلزی ریز (nm 700) دارد، که

 

حاوی نقره و طلا با نسبت مولی تقریبا 14 به 1 است حضور این نانوبلورها باعث رنگ ویژه جام

 

لیکرگوس گشته است.



اولین جرقه فناوری نانو (البته در آن زمان هنوز به این نام شناخته نشده بود) در سال 1959 زده شد. در

 

این سال ریچارد فاینمن طی یک سخنرانی با عنوان«فضای زیادی در سطوح پایین وجود دارد» ایده

 

فناوری نانو را مطرح ساخت. وی این نظریه را ارائه داد که در آینده‌ای نزدیک می‌توانیم مولکول‌ها و اتم

 

ها را به صورت مسقیم دستکاری کنیم.



واژه فناوری نانو اولین بار توسط نوریوتاینگوچی استاد دانشگاه علوم توکیو در سال 1974 بر زبانها جاری

 

شد. او این واژه را برای توصیف ساخت مواد (وسایل) دقیقی که تلورانس ابعادی آنها در حد نانومتر

 

می‌باشد، به کار برد. در سال 1986 این واژه توسط کی اریک درکسلر در کتابی تحت عنوان: «موتور

 

آفرینش: آغاز دوران فناوری نانو» بازآفرینی و تعریف مجدد شد. وی این واژه را به شکل عمیق‌تری در

 

رساله دکترای خود مورد بررسی قرار داده و بعدها آن را در کتابی تحت عنوان «نانوسیستم ها ماشین

 

های مولکولی چگونگی ساخت و محاسبات آنها» توسعه داد-

مهمترین عناصر پایه در فناوری نانو



تفاوت اصلی فناوری نانو با فناوری‌های دیگر در مقیاس مواد و ساختارهایی است که در این فناوری مورد

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
پيوندها
  • علمی فرهنگی مذهبی
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی و آدرس ft.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 141
بازدید کل : 24078
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1